تغییرات
—امروز تحول عظیمی در من ایجاد شد. حس کردم خیلی خودمو گم کردم، غرق شدم توی فضای مجازی. نیاز دارم خودمو پیدا کنم و یه سری خصلت های از دست رفته م رو دوباره پرورش بدم. میخوام آدم دو سال پیشم بشم. از اینی که هستم خیلی خیلی بدم میاد. خلاصه که واتس اپ و گرام هارو حذف کردم. استاتوسم زده بودم که اگه امری بود تماس بگیرید یا اس ام اس بدین. بعد که ریمو کردم مثه فیلما یهو این اومد تو ذهنم که نشستم بین چهار پنج تا تلفن که هی تند تند زنگ میخورن :d که با واقعیت، جهانی تفاوت داشت.
شاید سخت باشه اینجوری زندگی کردن که تنها ارتباط من با اینترنت یه کروم باشه که به خودم قول دادم باهاش نرم اینستاگرام. ولی میخوام که بتونم، یه اراده ی بزرگی رو تو خودم میبینم که هیچوقت ندیده بودم.
—مامان بزرگم هنوز بهتر نشده، جای شکستگی هاش ورم کرده و نمیتونه آتل رو ببنده. مامانم هر روز میره پیشش بهش سر میزنه. بقیه ی فامیل هم هر روز اونجان. منم میخواستم برم ولی چون بابام میمونه خونه نمیخوام تنهاش بذارم واسه همین بعضی شبا فقط میریم یه سری میزنیم.
—از کی اینا که وسط ست های والیبال میومدن زمین رو تی میکشیدن دیگه نمیان؟؟ :/ من خیلی خوشم میومد که شیش تاشون باهم منظم حرکت میکردن!
—چقد یهویی اینجا عوض شد!!!!!!