ماه آبی من

این بار دیگه نه

سه شنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۰ ب.ظ

انقدری توی زندگیم خوش شانس بودم که تقریبا می تونم بگم به تمام رویاهایی که در طول دوره ی نوجوانیم داشتم رسیدم.با همین سن کم جاهایی رفتم و کارایی کردم که انتظار خودم یکی این بود حداقل در سی سالگی بهشون برسم! ولی با یاری خدا خیلی زودتر از چیزی که فکرشو می کردم به چیزایی که دلم می خواست رسیدم.اما این وسط یه چیزی هست که بدجوری روی مخه.قبلا متوجه نبودم و فکر می کردم دارم کار درستی می کنم اما الان دارم با خودم فکر می کنم چرا...

ببینید فرض کنید شما آرزوی رسیدن به قله ی یه کوه رو دارید.در اون صورت یه مسیر سخت پیش روتون هست که باید ازش بالا برید. حالا فکر کنید در حین بالا رفتن متوجه می شید که یه سمت کوه پله وجود داره.

من در این موقعیت ها به جای بالا رفتن ، از پله ها میام پایین!!!!

یعنی خیلی احمقانه و راحت بهترین موقعیت هامو از دست دادم.اونم کِی؟ درست یک قدمی قله!

به این صورت که پیشنهاد قله رو بهم دادن و من گفتم نه مرسی من میکشم کنار!!! :/ باورتون میشه اصلا؟

الان همچنان موقعیت برگشت به دوتا از اون قله ها رو دارم + اصرار کسایی که روی پله دارن حرکت می کنن. ولی من فقط ایستادم و از پایین دارم نگاهشون می کنم و تصمیمی نمی گیرم.تازه گاهی براشون دست هم تکون می دم!

امروز طرف زنگ زد و کلی اصرار کرد برم بعد من داشتم نه میاوردم که به بهانه ی پشت خطی قطع کرد.تو این بین با خودم فکر کردم که:

چته؟؟؟؟ مگه همیشه دلت نمی خواست این خط رو پیش بری؟ گفتم چرا دلم میخواست و همچنان هم میخواد.ولی این یه قدم خیلی بزرگه...نمیدونم میتونم یا نه، اگه وسط راه کم بیارم؟ اگه نتونم موفق بشم؟اگه اگه اگه... یه صدایی ته گوشم گفت تا نری سمتش نمیفهمی که میتونی یا نه.ولی اگه نری شاید دیگه موقعیتش پیش نیاد و تو برای همیشه این ایده رو با خودت داشته باشی که شاید هم میشد ولی توِ ترسو رهاش کردی!

و با این فکر در تماس دوم گفتم باشه( هرچند که احتمالا دیگه اون قله نباشه و پیش قله باشه)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۴/۱۸
Blue Moon

نظرات  (۸)

بالاخره یه بار باید ریسک کرد دید قله چه خبره؟ 
پاسخ:
خب حداقل میتونم ادعا کنم که در این مورد میدونم چه خبره و به همین خاطر نمیخواستم قبول کنم :d
بسیار ممنونم از حضور و توجهتون ♡
اول اینکه دیزاین وبتو دوس دارم (((:
و اینکه!دیزاین وبتو خیلی دوس دارم(((:
و اینکه!عب نداره(: شاید تو راه پائینی که داری میای سراشیبی باحال تری باشه(:
ولی به بخت خودت لگد نزن.باشه؟
پاسخ:
خیلیییییییی ممنون♡♡♡♡♡
بهت اطمینان میدم که دارم تلاش خودمو میکنم که اگه هیچکاری هم نکنم حداقل لگد نزنم :d
توکلت به خدا باشه :)

پاسخ:
چشم:) 
۱۸ تیر ۹۸ ، ۱۳:۳۰ محسن رحمانی
همیشه تلاشتونو رو کنید وکم نیارید ناامید نشید امیدتون به خدا باشه.
پاسخ:
ممنون❀
۱۸ تیر ۹۸ ، ۱۳:۱۰ ** گُلشید **
حالا که تصمیمتو گرفتی و دوباره راهتو شروع کردی اصلا شک و ترس به خودت راه نده.
به خدا توکل کن و با تمام تلاشت برو جلو.
وقتی که به قله برسی نتیجه ی تلاشت تمام خستگیاتو از بین میبره.
موفق باشی عزیزم
پاسخ:
ممنون:)♡
۱۸ تیر ۹۸ ، ۱۳:۰۴ فاطمہ نوروزے
فإن عزمت فتوکل علے اللہ
اگر قصد بر انجام کارے کردید بہ خدا توکل کنید و راهتان را در پیش گیرید.
پاسخ:
تشکر❀
سلام:) 
حتی اگه پیش قله هم باشه..
همین که تونستی ترستو کنار بذاری خودش موفقیته عزیزدلم:) خیلیا هستن تا مدتها درگیر ترساشون میمونن وهیچوقت جرئت شروع رو ندارن...پس به خودت تبریک بگو ومحکم محکم شروع کن...
موفق باشی😘
پاسخ:
سلام ممنون بله درسته.
ولی من در واقع توی مسیر بودم،پیاده.که یهو با هلیکوپتر رسوندنم :dddd 
۱۸ تیر ۹۸ ، ۱۲:۳۴ محمد رضا زارعی
زان چه می ترسید خود را در آن اندازید 
(نقل به مضمون کلام امیر المومنین)
پاسخ:
ممنونم:)))) اینجا بهش نیاز داشتم

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">