ماه آبی من

من به عنوان یک خاله•_•

جمعه, ۴ مرداد ۱۳۹۸، ۰۶:۰۷ ب.ظ

بودن توی یه اتاق متوسط رو به بزرگ با حدود 32 عدد بچه ی شیطون خوش میگذره یا نوعی شکنجه س‌؟

امروز منی که خاله نمیشم خاله ی همون سی و دوتا وروجک بلا بودم :d فقط دقت داشته باشید چه خاله ی خل و چلی رو گذاشته بودن مراقب اونا باشه.

یه جا من که خودمو روی صندلی های کوچیک بچه ها جا کرده بودم و داشتم به دختری که تازه اومده بود داخل نقاشی میدادم تا رنگ بزنه، یه دختر دیگه اومده بود پشت میزم و مدام یه جمله میگفت که به معنای واقعی یه کلمه شم نفهمیدم.

گفتمش:چی؟؟؟ تغذیه میخوای خاله؟

یه لحظه مات شد و گفت: "نهههه" و دوباره جمله شو گفت

با عجز نگاهش کردم و گفتم: به جان خودم نمی‌فهمم چی میگی آخه خاله جان! جایزه میخوای؟

-نههههه. بعد پاشو کوبوند زمین و حالت گریه گرفت.

زدم تو پیشونیم و چپ چپ نگاش کردم که نتونست خودشو بگیره و زد زیر خنده.

خلاصه که آخرش با حدس چندین و چند جمله فهمیدم بچه میخواسته بره دستشویی:/

یه جای دیگه هم بهشون کیک دادیم. منم که جوگیر اصلا حواسم نبود کجاییم یهو بلند گفتم همه کیک دارن؟ فکر کنید سی و دو نفر فنچ فسقلی با صدای جیغ جیغو داد زدن بَلهههه! منم فقط چشام اندازه توپِ... نمیدونم کودوم توپ بزرگتره؟ شد و به دوستم که مثل میت نگام کرد با نیش باز نگاه کردم و شونه مو انداختم بالا. 

وسطای خوردنشون بود که یکی از بچه ها گفت بهش آب بدیم. لیوان آب از دست دوستم که به دستش رسید بغلیش گفت منم آب میخوام. برای اونم آب آورد. دوباره بعدی...

یه کلام گفتم کی آب میخواد؟ مثل جوجه ها صدای مَن مَنشون یکی یکی بلند شد و هرکدوم دو سه بار یه مَنی گفتن. آخه یکی نبود بگه مجبوری میپرسی؟

یکی از پسر بچه ها هم اومد ازم پرسید:خاله میگم حلزون چه رنگه؟ 

من: صورتی، بنفش( :/ چی داری میگی بلو؟ ). بستگی به خودت داره خاله جان. تو دوست داری چه رنگ باشه؟ 

پسره با خوشحالی گفت: زرد

که البته بعدا وقتی نقاشیشو آورد نشونم داد دیدم آبی زده! •_• وات اور

یه بچه ای هم بود خیلی کمرو بود. هی زیر گوش من میگفت میخواد با اون خونه سازی ها بازی کنه. بهش میگفتم خب برو بازی کن. ولی نمیرفت. بلند شدم باش رفتم و نشوندمش پای خونه سازی ها و برگشتم پشت میزم و روی همون صندلی کودکم که خدمتتون عرض کردم نشستم که یهو دیدم یا بسم الله وایساده روبه روم:ddddd

و کلا دم بنده شده بودن ایشون. تا آخرش که اندکی با یکی از بچه ها سرگرم شد.

تجربه ی خیلی باحالی بود.

جواب من به سوال اول پست: خوش میگذرهههههه

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۵/۰۴
Blue Moon

نظرات  (۲۱)

سلااام ((((((:
من دوستیم با بچه ها دوستی خاله خرسس :دی
چه تجربه باحالی ^____________^ با بچه ها خوب کنار میای خودت؟دوس داری؟
منم همیشه عاشق این بودم ک خاله شم.عمه نه ها.حسی بهش ندارم.ولی خاله بودن احساس نزدیکی به ادم میده.ولی تهش ک میبینی.خاله خرسه شدم((:
پاسخ:
سلاااام
:dddd چرا؟!
آره خوبم باشون. البته اگه زبون دراز نباشن=/
من عمه میشم و واقعا هم از این بابت خوشحالم حتی اگه فحش بخورم:d بچه ی برادر خیلی عزیزه.
 البته بچه خواهرم عزیزه://// 
آخ از بچه ها  عاشق من من گفتنشون شدم 😊تماااام.
پاسخ:
ممنونم، لطف کردید :)❀
وای چقدر شیرین و قشنگ بود چقدر دوس دارم با بچه ها باشمممم😍
پاسخ:
سلام ممنونم از توجهتون ":)
لطف کردین. 
بله دیگه واقعا بچه ها از قشنگی های دنیان
۰۶ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۲۲ فتل فتلیان
Wowباید تجربه باحالی باشه ولی خداییش من از پسش بر نمیام 🤪
پاسخ:
آره واقعا باحاله. تنهایی که اصلا نمیشه. ما سه نفر بودیم
اوه مای گاد، من پدرم در میاد، چهار پنج تا شیرینه ولی بیشتر نه
پاسخ:
نه خیلی حال میده :d کلی باشون کل کل کردم
سی و دو تا؟؟ :(
پاسخ:
بلی بلی =)
ما هم جلسه که داشتیم یه بار بچه‌ها رو سپردن دست من و دوستام. تازه بعدش بهمون حقوقم دادن! :) 
پاسخ:
عه چه خوب پس :d
😁😁
شکنجه اس 
من بیشتر از یکی نمی تونم حرف بزنم 😁
پاسخ:
عه آها:d
۰۵ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۴۲ حصـــــــcafeh.blogـــــین ..
:]
پاسخ:
=|
آره...
اون یه چیز دیگس!
:)))))
پاسخ:
:)
من نوه اولم وریزه پیزه زیاد داریم...بهد از تولد آخرین جوجه مون به بچه ها علاقه مند شدم...قبلش متنفر بودم ازشون ...شاید بخاطر خواهرم!(خیلی رو مخمه)
پاسخ:
آها پس از اون جهت. خوبه که اون به دنیا اومد تا بچه هارو دوست داشته باشی:)
تقریبن آره ...البته باید در جریان باشید که همیشه بچه های مردم عزیزن!
پاسخ:
من خودم بچه آخری خانواده م. ولی توی فامیل کوچیک ترم هست و همیشه بیشتر با اونا سرگرمم. جالبیش اینه اصلا باشون لوس بازی های بچگونه هم درنمیارم و مثل آدم بزرگا باشون حرف میزنم و رفتار میکنم اوناهم بیشتر طرف من میان! با بچه های بقیه هم همینطوری ام. ولی کلا یه صفاتی رو داشته باشن خیلی به دلم میشینن
چه جالب خدا نسیب ما هم بکنه!
پاسخ:
بچه هارو دوست داری؟! 
واییییی چه روز باحال و قشنگی پشت سر گذاشتی
به به چه خاله ی مهربونی :)

پاسخ:
آره خیلی خوب بود واقعا. هم کلی انرژی گرفتم هم کلی انرژیم تخلیه شد:d
ممنون لطف داری شما نبات خانم':)))))♡
۰۴ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۱۱ زیگفرید ‌‌‌
پیش‌پیش، خدا قوت دلاور.
پاسخ:
تشکرات بسیاااااار ❀
۰۴ مرداد ۹۸ ، ۲۱:۵۷ زیگفرید ‌‌‌
عمه شدن ظرفیت می‌خواد؛ نود درصد ناسزاهای وارداومده پیش‌فرض نثارِ عمه می‌شه!
پاسخ:
خواه ناخواه میشم. بهتره با روی باز پذیرای این موضوع باشم :d
۰۴ مرداد ۹۸ ، ۲۱:۴۱ زیگفرید ‌‌‌
خاله بلو! چه اسمِ نامتوازنی!
پاسخ:
کاملا موافقم:/ عمه ش بهتره عمه بلو:d
وای چه باحال😍
البته اون بچه‌هه که دستشویی داشت رو اگه یه کم دیرتر متوجه منظورش می‌شدین احتمال دیگه خیلی خوش نمی‌گذشت😁
پاسخ:
آره خیلی خوب بود.
:dddd موافقم
خوب شد آخرش فهمیدید دستشویی میخواد وگرنه یه جور دیگه متوجه میشیدیدش :)) 
من فکر کنم "یکم" شر بودم. خیلی گوش نمیدادم خاله ها چی میگفتن. یکی از خاله ها رو هنوزم یادمه دهن این بنده خدا رو من آسفالت کردم. یه بارم یه ماگ داشت شکستمش :)) البته از قصد نبودا، خود به خود 90% کارام یجوری تموم میشد که خرابکاری میشد اسمشو گزاشت. 

پاسخ:
بله واقعا •_•
کلا بچه ها تکون بخورن خرابکاری میشه:ddd
آها یکم! بله بله :d
من که خودم البته خیلی آروم بودم. همش سرم تو کار خودم بود😏😸
۰۴ مرداد ۹۸ ، ۱۸:۲۵ مشتاقٌ الیه
سلام. خوبید شما؟
یادمه مهد که میرفتم، خیلی شیطنت میکردم. غذای بقیه را میخوردم، دخترها رو میزدم :/
بعد یه روز صندلی خاله رو کشیدم افتاد زمین :/
چند روز بعدش خاله همه بچه ها رو صف کرد و میخواست بهترین و مودب ترین بچه مهد رو معرفی کنه. اومد، با طمانینه و چشم های خیره شده، دستی به سر من کشید و گفت: من خیلی این بچه رو دوست دارم. خیلی باادب و مهربونه و این حرفا :)
از همونجا خجالت کشیدم، توبه کردم. بچه خوبی شدم :)
یعنی بزرگترین طعنه زندگیم بود
پاسخ:
سلام. واقعا؟ :dddddd چقد اصلا بهتون نمیاد شیطون بوده باشید( چه جمله بندی زیبایی دارم:/)
آخی چه مربی با اخلاقی بوده پس
طرف دسشویی داشته تو فک کردی تغذیه می‌خواد :))))
پاسخ:
آخه اصلا معلوم نبود چی میگه.احتمالا جمله ی رمزی میگفت. حالا باز خوبه بهش آب و خوراکی ندادم:d

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">