ماه آبی من

۵ مطلب با موضوع «نویسندگان بزرگ» ثبت شده است

مدتی پیش یکی از اعضای کانال تلگرامم یک بیت شعر فرستاد ناشناسم. نام شاعر رو که پرسیدم اسمی رو شنیدم که تا پیش از آن هرگز و هیچ کجا نشنیده بودم. با این حال همون تک بیت به قدری برام جذابیت داشت که وادارم کرد به جستجوی این نام، هما گرامی.

با کمال تعجب فهمیدم که ایشون شاعر معاصر هستن. اما چیزهای غم‌انگیزی در موردشون وجود داره.

همسر ایشون که مشوق درجه یکشون توی شعر سرودن بوده فوت کردن و احتمالا بعد از این واقعه بود که هما کم کم از دنیای شعر کنار کشید. البته گفته شده که بعد از فوت همسرشون حزن و اندوه زیادی به شعرشون ورود کرده.

چیزی که وجود داره اینه که با وجود خلق سه کتاب شعر، هیچ کدومشون در دسترس نیستن؛ یا حداقل من چیزی نتونستم پیدا کنم.

فقط و فقط یکی از کتاب‌های مجموعه اشعار به نام «در آبی باورها» رو توی یه سایت دیدم، و فهمیدم که این کتاب تنها یک سری به چاپ رسیده، اون هم در سال هزار و سیصد و هفتاد و نه!

و دیگر هیچ.

نمی‌دونم هما الان کجاست و مشغول به چه کاریه و یا اصلاً حالش چه طوره اما اینکه به این میزان بهش کم توجهی شده قلبم رو به درد می‌آره.

تصور میزان پختگی و زیبایی‌ای که اشعارش می‌تونستن توی این سن بهش برسن باعث می‌شه افسوس بخورم.

به هر حال برای ایشون از خدا طول عمر و سلامتی طلب می‌کنم.

ضمناً اگر کسی کتابی ازشون داره یا خبری ممنون می‌شم بهم اطلاع بده.

در ادامه ابیاتی از خانم هما گرامی رو هم آوردم که بیشترش رو می‌تونید از قسمت منابع پیدا کنید، هر چند که چیز زیادی ازشون در دسترس نیست.

هرچند سهم شادی‌ام از این جهان کم است

آنچه مرا به شعر گره می‌زند، غم است

دلشوره‌ها همیشه به من راست گفته‌اند

دلشوره‌ام همیشه برای تو مبهم است!

من باختم غرور خودم را در این میان 

یک شاه ِبی سپاه شکستش مسلّم است

باید که جای زخم تو با زخم گم شود

هر درد تازه‌ای برسد، مثل مرهم است

باچتر می‌روم که نسوزم از آتشش

باران که نیست! بارش ِ داغی دمادم است

بعد ازتو نام دیگر ِ آغوش بسته‌ام،

دیگر بهشت نیست عزیزم، جهنم است

سرکش شدم، بهانه گرفتم، ندید‌ی‌ام

یک بار هم نشد که بپرسی چه مرگم است!

یک بار هم نشد که بفهمی غزال تو

با یک نگاه سرد پلنگانه‌ات رم است

عاشق شدیم و نظم جهان را به هم زدیم

دنیا هنوز هم که هنوز است درهم است

راستش قرار بود این پست رو کامل‌تر، با جزییات‌تر و بهتر بنویسم؛ اما خبر فوت جناب سایه ترغیبم کرد که زودتر این پست رو بذارم.

آدم‌ها گاهی در سکوت می‌رن و این خیلی غم‌انگیزه.

از طرفی برای آقای ابتهاج حقیقتاً خوشحالم و بهشون افتخار می‌کنم که تونستن در مدت زندگیشون آثاری رو پدید بیارن که بی شک ایشون رو مانا می‌کنن.

روحشون شاد.

منابع:

راسخون - زندگی‌نامه 

پیک مهر - تعدادی از اشعار

گیسوم - اطلاعات کتاب در آبی باورها

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۰۱ ، ۱۳:۴۶
Blue Moon

چه جرم رفت، که با ما سخن نمی‌گویی؟!

چه کرده‌ام، که به هجران تو سزاوارم؟! 

[سعدی] 

 

خدایا یه دونه از این "سعدی"ها لطفا! 

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۸ ، ۱۴:۲۶
Blue Moon

زنده ایم اما زندگی هم می‌کنیم؟ این" زندگی " را از آن جهت بخوانید که شبیه کلمه ی بچگی باشد، که از بچه می‌آید. زندگی هم از زنده می آید.شاید از نظر شما فرقی نداشته باشد ولی من احساس می‌کنم اینطور، نوع نگاه به آن فرق می‌کند.

اگر زندگی نمی کنیم، اصلا زنده ایم؟! 

شهید مطهری موجود زنده را اینطور تعریف کرده اند:

[هر موجود زنده خاصیتش این است که رشد میکند؛ تکامل پیدا می کند، متوقف نیست، سر جای خودش نایستاده است]

هر وقت توقف کردیم به زنده بودنمان شک کنیم. 

۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۲۴
Blue Moon

هرچی تو دلته بنویس .فکرایی که تو سرته و به زبونت نمیاد.این فکرا روی دلت بار میشه،میماسه،نمیذاره راحت حرکت کنی،جای فکرای تازه رو میگیره وخلاصه دلتو میپوسونه.تو میشی یک زباله دونی فکرای کهنه،که اگه حرف نزنی گَندش میکُشدت!


   

Oscar and the lady in pink - Eric Emmanuel Schmitt



خیلی وقته نرفتم سراغ دفتر خاطراتم میترسم آخرش خاطره ها از سرم بپرن و من هنوز ننوشته باشمشون،میترسم حس این روزام بره و من هنوز اوضاعم رو تعریف نکرده باشم.هوووووف از این بی حوصلگی -_-

۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۰۹
Blue Moon

پدرلیو: "میدونی که ما واقعا بهت افتخار میکنیم."

لیو: "چرا؟برای چی؟ من باختم پدر.بیشتر مردم معتقدن که من اصلا نباید تلاش میکردم."

پدرلیو:"فقط برای ادامه دادنت.دختر عزیز من!ادامه دادن خودش یه عمل قهرمانانه است!"




The girl you left behind-JoJo Moyes



۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۷ ، ۱۴:۲۲
Blue Moon